.

.

دست ها، خالی... چشم ها، بارانی... و گام ها، پر از امید...
هر سه، در یک دلِ مجنون، بی قرار و شیدا...
مقصد: کوی لیلا...
به بهانه ی دیداری که تا ابد، مژده اش رهایی از روز آخر است...
آن روز که؛ همه نه در خیال و رویا، بلکه در حشر گِرد آمده اند به عزمِ تماشا...
و در روز بلندِ تنهایی...
اینجا، همان بهشت امنِ من است که وعده داده ای...
و تمام دنیای دلتنگی ام این روزها، به نظری از تو بند است،
و من دلــ را بسته ام؛ به تار مویی از نگاهت...
که نگاهت،
صراط روشن است و رستاخیز بی خوف

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی
سایت تبادل لینک - سایت تبادل لینک

می ترسیدم ضریح را ندیده از دنیا بروم.

يكشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۳، ۱۱:۵۳ ب.ظ

می ترسیدم ضریح را ندیده از دنیا بروم
پیرمرد و پیرزنی که با زحمت فراوان فرسنگها راه را به نیت زیارت محبوبه رضا؛ معصومه(س) طی کرده اند، از سمت ضریح خارج می‌شوند؛ شوق زیارت در صورت و سیرتشان هویداست. گاهی دست به سمت آسمان بلند می‌کنند و چیزی بر لب زمزمه، شاید خواسته ای در دل دارند که هیچ کس نای شنیدن آن نیست.
این پیرمرد که از یکی از روستاهای استان لرستان میهمان شهر کریمه اهل بیت(ع) شده است، می‌گوید: تاکنون ضریح مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) را از نزدیک زیارت نکرده بودم، می‌ترسیدم در این سالهای آخر عمر، این ضریح را ندیده از دنیا بروم. امروز که به قم رسیدیم، گویا دوباره زنده شدم، دیگر هیچ آرزویی در دل ندارم. همسرش نیز که به سختی راه می‌رود، تنها دستانش را رو به آسمان می‌برد و می‌گوید: السلام علیک یا فاطمه معصومه(س(

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۶/۰۲
دریغا