امیر المومنین حضرت علی علیه السلام تسلیت باد
نمی دونم با شنیدن ماه رمضون یاد چی می افتین و یادآور چه چیز هایی براتون هست من که بچه تر بودم با شنیدن ماه رمضون یاد زولبیا بامیه می افتادم یاد حلیم و شعله زرد که با دارچین روش تزئین می شد یاد آش رشته چه صفایی می داد . دم اذون مغرب وقتی که سفره ی افطار پهن می شد می رفتم از هر کدوم از افطاری ها با انگشتم مزه ی تک تکشون رو می چشیدم اما مزه ی هیچکدوم از اونها به مزهی شنیدن صدای ربّنای شجریان نمی شد اون هم وقت افطار .اون موقع یعنی اون وقتی که کمی بچه تر بودم معنای آواز و دعایی که شجریان می خوند رو نمی دونستم اما حالا که می دونم مزه اش چندین برابر شده (( رَبّنا اِغفِرلَنا ذُنوبَنا)) یعنی پروردگار ما گناهان ما را ببخش و بیامرز .
وقتی یک کم فکر می کنی می تونی معناهای دیگه ای رو هم برداشت کنیم این که لازمه ی بخشیده شدن گناهامونه ، گناه نکردنه ، خود سازی کردنه ، معدبمون کردنه که بعد از ۱۱ ماه در این ماه به استراحت می پردازه و جسممون بعد از ماه رمضون تنظیم می شه یعنی خوب ساخته و خود سازی می شه ما این اخلاق و اعمالمونه که باید خوب ساخته بشه یعنی باید ساختمون ایمانمون را حسابی درست کنیم که تو مرحله ی اول نماز چون ستون این ساختمونه یعنی باید بخونیمش اون هم اول وقت .
اولین سحر ، اولین روزه ...
از روزگارى که مى خواستى رمضان را مثل بزرگترها با روزه گرفتن مزه کنى مدت ها مى گذرد. چند سال قبل بود؟! چند تا رمضان؟! مى نشینى رو بروى آینه و از خودت مى پرسى این چندمین رمضانى است که آمده و تو از سحر تا افطار میهمانش بوده اى؟!مى شمارى و خودت هم مى دانى که مهم نیست رمضان امسال چندمین باشد ... این مهم هست که هنوز هم سحر که مى شود همان شوق بچگى زیر پوستت مى دود... هنوز هم عشق با «الله اکبر» اولین سحر، گرم تر و گیراتر از همیشه سراغت مى آید... درست مثل دفعه اول که تو بودى و رمضان بود و ذوق براى سحرى بیدار شدن... نشستن کنار سفره مثل آدم بزرگ ها و لقمه هاى غذا را با عجله پایین دادن... روزهایى که بین خواب و بیدارى مى نشستى تا صداى اذان توى کوچه بپیچد مهم نیست حتی اگر خدا با تو قهر باشد یا تو با خدا ، رمضان آمده بدون توجه به این قهر و آشتی ها باور نمی کنی فقط کافى است یک نگاه به در و دیوار شهر بیندازى، به زولبیا و بامیه هایى که داخل ویترین شیرینى فروشى ها خودنمایى مى کنند... یا از کنار بساط حلیم و آش رشته دم افطار بگذرى تا حس کنى که این روزها شهر هم حال و هواى دیگرى داردکه شهر هم نو شدن را تجربه مى کند با آدمهایش...