.

.

دست ها، خالی... چشم ها، بارانی... و گام ها، پر از امید...
هر سه، در یک دلِ مجنون، بی قرار و شیدا...
مقصد: کوی لیلا...
به بهانه ی دیداری که تا ابد، مژده اش رهایی از روز آخر است...
آن روز که؛ همه نه در خیال و رویا، بلکه در حشر گِرد آمده اند به عزمِ تماشا...
و در روز بلندِ تنهایی...
اینجا، همان بهشت امنِ من است که وعده داده ای...
و تمام دنیای دلتنگی ام این روزها، به نظری از تو بند است،
و من دلــ را بسته ام؛ به تار مویی از نگاهت...
که نگاهت،
صراط روشن است و رستاخیز بی خوف

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی
سایت تبادل لینک - سایت تبادل لینک

۷ مطلب با موضوع «محرم نوشته» ثبت شده است

زیارت عاشورا  را بخوانی
گر بمیری هم شهیدی ...

+ سعی داشته باشیم ، هر روز زیارت عاشورا بخوانیم
ده دقیقه (حداکثر) ، وقت زیادی ست ؟
+ اکثر شهدای ما ؛ با زیارت عاشورای ارباب
آسمانی شده اند ...

+ زیـارت عاشورا میخوانم ؛ تا هر روز
لبیـک بگویم، به حسین علیه السلام
جای تمام لبیک های که کوفیان باید میگفتند
ولی نگفتن ...
لبیک یا حسین


موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۴۲
دریغا
ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﭘﯿﺮﻫﻦ ﻣﺸﮑﯽ

ﻣﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﺸﮑﯽ ﺗﺎﻥ ﺧﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ

ﺍﺯ ﻃﯿﻨﺖ ﭘﻠﯿﺪ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ

ﺑﺎ ﻗﺎﯾﻖ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﯼ ﺍﺷﮏ ﺩﻭ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ

ﺑﺮ ﺳﺎﺣﻞ ﻋﺰﺍﯼ ﺗﻮ ﭘﻬﻠﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ





عزاداریتون قبول...
ﺑﻬﺮ ﻏﺒﺎﺭ ﺭﻭﺑﯽ ﻓﺮﺵ ﻋﺰﺍﯾﺘﺎﻥ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻣﺎﻩ ﺍﺯ ﻣﮋﻩ ﺟﺎﺭﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ
ﺍﺯ ﺻﺤﻦ ﺭﻭﺿﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﻄﺮ ﺳﯿﺐ ﺗﺎﻥ
ﺷﮑﺮ ﺧﺪﺍ ﺣﺴﯿﻦ ﮐﻤﯽ ﺑﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ
ﻫﺮ ﺳﺎﻝ ﻣﺰﺩ ﻧﻮﮐﺮﯾﻢ ﺁﺧﺮ ﺻﻔﺮ"
"ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺳﺒﺰ ﺿﺎﻣﻦ ﺁﻫﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ"
عزاداری هاتون قبول درگاه حق باشه.انشاالله گره گشای همتون حضرت زهرا(س) باشند.
مجنون الرضا(ع)







موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۲ ، ۱۳:۵۹
دریغا

متن روضه ؛شهادت حضرت رقیه (س)

…………………………………………………………………….

*وقتی دختری که عاشق باباشه نشناخت* صورتی که روایت می گه،هیجده زخم کاری فقط به صورت خورده بود،روشو کرد به باباش دید،چشماش داره گریه می کنه،فرمود:اگه منم نگاه کنی منم نمی
شناسی،

هربار حسین گفتم سیلی زپسش آمد

*تو مسیر از مدینه تا کربلا،*چند پیمبر رو ابی عبدالله نام می برد،یکیش یحیی علیه السلام بود،اونایی که باهاش یه شکلی هم ردیف بودن،یکیش اسماعیل صادق الوعد بود،درست نیست من بگم،باید
برید شماها تاریخ رو بخونید،اسماعیل صادق الوعد با ذبیح الله خیلی فرق می کنه،او
یه اسماعیل دیگه است،این حضرت رو نانجیب ها پوست صورتش رو کنده بودن،بیشتر هم به
خاطر همین دختر نشناخت بابارو،

تشنگی شعله شد و چشم ترش را سوزاند

هق هق بی رمقش دور و برش را سوزاند

دست در دست پدر دختر همسایه رسید

ریخت نانی به زمین و جگرش را سوزاند

سنگی از بین دو نی رد شد و بر صورت خورد

پس از آن ترکه ی چوبی اثرش را سوزاند

دخترک زیر پر چادر عمه می رفت

آتشی از لب بامی سپرش را سوزاند

پنجه ی پیر زنی گیسوی او را وا کرد

شاخه ی نسوخته نخل پرش را سوزاند

دست در حلقه ی زنجیر به دادش نرسید

هیزم شعله ور اُفتاد سرش را سوزاند *فرمود:دیگه منو ببر،بابا من

اذیت کردم عمه رو،اون عمه ای که تو گفتی تو نماز شب،دعا کنه،* اون عمه
رو می گم،اگه می خوای بدونی صورت خواهرت چه جوری شده،مقنعه اش رو کنار زد،*ببین
بابا سیلی با
صورت من چه کرده، بابا،بابا………*

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۲ ، ۱۸:۲۶
دریغا

سال با محرم آغاز می شود و محرم ماه حسین است
                                 سال با حسین آغاز می شود

آیا می توانیم عمر خود را
و سال های خود را
و لحظه لحظه های خود را
با حسین آغاز کنیم
و با حسین به انجام برسانیم؟

اگر با حسین آغاز نکنیم
با چه کسی و چه چیزی آغاز خواهیم کرد؟!
و برای چه کسی و چه چیزی به انجام خواهیم رساند؟

با چه محبوبی؟!
یا چه مقصودی؟!
با کدام قدرت و لذت و ثروت و ریاست
با کدامیک از میوه های دنیا
و با کدام صاحب نعمت و صاحب عنوان و صاحب مقام
حسین را مبادله می کنیم؟!

آیا حسین را میتوانیم با تمامی دنیا،
حتی با تمامی حدود و قصور
و با تمامی لذت ها و شادی های بهشت مبادله کنیم؟!
آیا در این مبادله برده ایم و به غنیمت رسیده ایم
و یا باخته ایم و از دست داده ایم
و بالاتر
از دست رفته ایم؟!

من خودم را میگویم
که به محبت رسیده ام و با تمامی روشنی و بینات یافته ام.
خودم را میگویم
که با حسین …
شادی رنجها را تجربه کرده ام
و دور از او …
خستگی شادیها را چشیده ام
من خودم را میگویم
چگونه میتوانم حسین را
با حکومت ری
با گندم ری
نه، بالاتر
با حکومت شام
و با حکومت دنیا عوض کنم؟
چگونه میتوانم معامله کنم؟!
چگونه میتوانم؟!



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۲ ، ۱۶:۵۸
دریغا

امروز کمی هوایی اربابم / از صبح دلم گرفته و بی تابم

تقویم بیاورید ای وای حسین / شب اول است و من در خوابم

صلی الله و علیک یا ابا عبدالله

-------------------------------------------------------------------------------------


قلبها برای آرامش

دستها برای حک کردن عشق بر روی سینه

عقل در انتظار جنون

نفس ها به شماره افتاده

آری "محرم” آمده . . .

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۲ ، ۱۶:۴۳
دریغا

مـثـلِ ڪبوترم

سـوے تـو مےپَـرمـ

آرزومـہ بـرم باز بِ سـوے حرم



دَمـِـ /مـُפـَرمـہ/

مثل هرسـال آقـا

واسہ عزات یہ پیرهـטּ سیـاه میخرمـ


7 روز تا نوای العطش


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۸:۳۱
دریغا

تا مُـحرَّم ۴۰ روز باقی مانده
مـُحـرِم شو تا مـَحرَم شوی …
۴۰طلوع تا ۷۲ غروب مانده…
می شود ۴۰ عاشورا خواند…
۴۰ قطره اشک ریخت…
۴۰ مراقبت کرد…
۴۰ نماز اول وقت خواند…
۴۰ نفر را عاشورایی کرد
۴۰ نغمه انتظار سر داد…
و یا…
می شود مانند هر صبح و شام گذشته نیز، آن را گذراند…
عاشورا نزدیک است…



دوباره مـرغ روحم هوای کــربلا کرد 
دل شکسته ام را اســـیر ومبــتلا کــرد
زسر گذشته اشکم به لب رســیده جـانم
که هـرچه کردبامن فراق کربــلا کــرد
شـودتمام هـــستی فــدای آن دودســـتی
که غرق بوسه بااشک علی مرتضی کرد 
نگشت آنی آن دست جدا ز دامن دوست
اگر چه تـیغ دـشمن زپـیکرش جـدا کرد 
جــز از برای داور دوتا نگــشت اکـــبر
چه شد که خصـم کافر جبین او دو تا کرد  

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۲ ، ۲۱:۰۴
دریغا