.

.

دست ها، خالی... چشم ها، بارانی... و گام ها، پر از امید...
هر سه، در یک دلِ مجنون، بی قرار و شیدا...
مقصد: کوی لیلا...
به بهانه ی دیداری که تا ابد، مژده اش رهایی از روز آخر است...
آن روز که؛ همه نه در خیال و رویا، بلکه در حشر گِرد آمده اند به عزمِ تماشا...
و در روز بلندِ تنهایی...
اینجا، همان بهشت امنِ من است که وعده داده ای...
و تمام دنیای دلتنگی ام این روزها، به نظری از تو بند است،
و من دلــ را بسته ام؛ به تار مویی از نگاهت...
که نگاهت،
صراط روشن است و رستاخیز بی خوف

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی
سایت تبادل لینک - سایت تبادل لینک

درددل...

پنجشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۲، ۰۸:۴۱ ب.ظ

گفتم از خروار ها فکری که هر روز به ذهنم می رسند کدام عاقلانه تر است
گفت برو بابا دل خوش سیری چند


گفتم من عادت کرده ام هر روزم را با افکار گلی بگذرانم
گفت زندگی چیزی نیست که لب تاقچه عادت از یاد من و تو برود


گفتم عشق یعنی چی
گفت عشق صدای فاصله هاست.فاصله هایی که از نقره تمیز تر است


گفتم عاشق کیست
گفت عاشق یعنی دچار


گفتم راز آفرینش در چیست
گفت کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ


گفتم زندگیم از بهر چه خالیست
گفت زندگی خالی نیست.مهربانی هست.خدا هست .ایمان هست


گفتم خدا را کجا می توان یافت
گفت در همین نزدیکی.لایه این شب بو ها .پای آن کاج بلند


گفتم گذشته دردناک و آینده نا معلوم است
گفت زندگی آبتنی کردن در حوضچه ی اکنون است


گفتم حقیقت چیست
گفت هر آنچه را که تو باور کنی حقیقت است


گفتم خوشا بحال کسانی که به دنبال حقیقتند
گفت خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند


گفتم راه خوشبختی از کدام طرف است
گفت خوشبختی خود راه است


گفتم فاصله من تا خوشبختی چقدر است

گفت فاصله تو تا گلی فاصله تو با خودت است

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۰۳
دریغا