.

.

دست ها، خالی... چشم ها، بارانی... و گام ها، پر از امید...
هر سه، در یک دلِ مجنون، بی قرار و شیدا...
مقصد: کوی لیلا...
به بهانه ی دیداری که تا ابد، مژده اش رهایی از روز آخر است...
آن روز که؛ همه نه در خیال و رویا، بلکه در حشر گِرد آمده اند به عزمِ تماشا...
و در روز بلندِ تنهایی...
اینجا، همان بهشت امنِ من است که وعده داده ای...
و تمام دنیای دلتنگی ام این روزها، به نظری از تو بند است،
و من دلــ را بسته ام؛ به تار مویی از نگاهت...
که نگاهت،
صراط روشن است و رستاخیز بی خوف

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی
سایت تبادل لینک - سایت تبادل لینک

۵ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

شب عاشوراست. واپسین شبی که آسمان بر سر حسین و خاندانش سایه افکنده است؛ آخرین شبی که در سایه دلاوری عباس، کودکان درآغوش خیمه های حسینی به خواب رفته اند؛ آخرین شبی که ماه بنی هاشم، نگاهبان حرم ستر و عفاف ملکوت است؛ آخرین شبی که ماه، راز و نیاز عاشقانه حسین را به تماشا نشسته است
شب عاشوراست.حسین یک امشبی را مهلت خواسته است تا ناگفته ها را با خدایش به نجوا بنشیند تا سر بر خاک بساید و غبار غم از دل بشوید که فردا، روز وصل است و باید آماده بود. نمی دانم امشب چه بر زینب گذشته است؟ نمی دانم زینب چند بار با هر بهانه، سری به خیمه حسین زده است؟
فردا کودکان، سرگردان و پریشان بر خاک گرم و سوخته کربلا می دوند . فردا، سراغ پاهای برهنه را از خارهای صحرا باید گرفت
امشب همان شب است که تاریخ، چشم به راه آن بوده، همان شبی که تمام قبیله انسان رو در روی تمام قبیله شیطان صف کشیده اند؛ همان شبی که فرشتگان، بزرگ ترین آزمون فرزندان آدم را به محک تجربه نشسته اند؛ همان شبی که فرشتگان، بزرگ ترین آزمون فرزندان آدم رابه محک تجربه نشسته اند؛ همان شبی که جبهه حق درکشاکش نبردی سرخ در برابر جبهه باطل قد علم کرده است. فردا این دشت، شاهد به خاک و خون غلتیدن بهترین فرزندان آدم خواهد بود. فردا درکنار شریعه فرات، دست هایی به خاک می افتند که بوسه گاه آفتاب بوده اند؛ دست هایی که دل های بسیاری درپای آن دخیل بسته اند؛ فردا آفتاب از شرم،سرخ تر از هر زمان به غروب می نشیند . فردا هفتاد و دو ستاره در آسمان کربلا به خاک می افتند وزمین را رشک آسمان می سازند وکهکشانی از حماسه می آفرینند. فردا خواهری بر تلی از اندوه، شاهد ذبح عظیم تاریخ خواهد بود؛شاهد بزرگ ترین حماسه ای که چشمی آن را ندیده و گوشی نشنیده است
کاش امشب ستاره ها چشم فرو نمی بستند و شب ، دامن سیاه خودرا از این کره خاک برنمی چید. جایش را به سپیده سحر نمی داد! کاش آفتاب می مرد و طلوع نمی کرد، اما چه باک که «الیس الصبح بقریب»هود:81.

 

 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۴ ، ۱۳:۲۱
دریغا

کربلا بی تو، منظومه پایان نیافته ای است که ماه در مدارش نیست تا ستاره هایِ بعد از خورشید را روشنی ببخشد.

کربلا بی تو، ادبیات پهلوانی را کم دارد.

وفاداری، با هر چه زیبایی اش در نام تو جمع شده است؛ فداکاری نیز. شجاعت و جوان مردی به تو اقتدا می کند. تو معنا بخشیده ای به کلمه های رشید، به جمله های حماسی. تو جرئت بخشیده ای به تصاویر سرد، به معانی فقیر.

عظمتِ نام تو، هنوز میدان های عراق را گوش به فرمان نگه داشته است و هنوز به بازوهای توانگر، نیرو می دهد.

کربلا بی تو، آسمانی است که ماه ندارد و آسمانی که ماه ندارد، ستاره هایش برکت نخواهند دید.

«و الشَّمسِ وَ ضُحیها وَ الْقَمَرِ إِذا تَلیها»؛ قسم به خورشید در طلوعش؛ قسم به ماه در خضوعش! تو پیشاهنگ کاروان خورشیدی در میدان سیاهِ شب؛ دلیل عظمت کاروان خورشید تویی و بلندای شوکت، از ماه چهره ات برق می زند. تو، پرچم دار قافله خورشیدی. هر که می خواهد به خورشید برسد، باید از مدار تو بگذرد.

منظومه شمسی، با تمام ابهتش در هلالِ جمال تو خلاصه شده است؛ هر که می خواهد به شهر خورشید برسد، باید از باب تو بگذرد. تو ادامه خورشیدی، تو اذان و اقامه خورشیدی و خورشیدِ کربلا بعد از تو، تاب تابیدن را نخواهد داشت.

رسم وفا نمی میرد

ای قمر بنی هاشم؛ ای هنرمند کربلا! نگارگری دلاوری های تو، سیاهه نویسی هرچه شمر و یزید را نقش بر آب کرده است. تو با به دندان گرفتن مشک، خواستی بگویی که رسم وفا نمی میرد و جفا در حق لب های تشنه، روا نیست.

تو، «چگونه موج برداشتن» را به آب ها آموخته ای؛ «چگونه جاری شدن» را به چشمه ها و «چگونه سیراب کردن» را به جویبارها.

خون سرخ تو، نه تنها زمین خشکیده کربلا، که لب های خشکیده قهرمانان تاریخ را آبیاری کرده است.

نشان ها و بازوبندها، تأسی به نام تو می جویند. نام تو، نخستین نامِ نامور قهرمانی است. نگارگری ها و نقشینه های رزم، تأسی به نام تو می جویند. تو با ماه چهره ات، با فدا کردن دست هایت، زیبایی بخشیده ای به تابلوی پر نقش و نگار عاشورا و هنوز هنر از دست های تو می آموزند، ای هنرمند کربلا... ای قمر بنی هاشم!

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۴ ، ۱۳:۱۷
دریغا

کربلا عصاره ی بهشت است و عاشورا آبروی عشق...

اگر کربلا نبود...

هیچ گلی از زمین نمی رویید و مشام هیچ انسان آزاده ای، حقیقت را استشمام نمی کرد.

اگر کربلا نبود عاشورا نبود و اگر عاشورا نبود، امروز عشق بر سر هر کوی و برزنی بیگاری نمی کرد.

حسین آمد و ...

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۴ ، ۱۲:۵۳
دریغا

یکی میگفت:

زندگی دو قسمت دارد

قبل از کربلا

و بعد از کربلا

 

 

karabala_Www.Shabhayetanhayi.ir

 

یکی دیگه در جوابش گفت:

اگر کربلا اسم زمان بود یا مکان

درست بود این تمثیل

اما چه بگوییم که کربلا نه اسم زمان است و نه اسم مکان

کربلا خیمه ایست به وسعت تاریخ، که همه ی زمان ها و مکان ها را در برگرفته است…

 

 

karabala_Www.Shabhayetanhayi.ir

 

زندگی ما که سهل است

حیات را در برگرفته است

اگر از من می پرسید…

 

زندگی ها دو دسته اند:

آنها که در کربلا جا گرفته اند

و آنها که بیرون از کربلا خیمه زده اند

 

 

karabala_Www.Shabhayetanhayi.ir

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۹:۵۱
دریغا

سلام می‌کنیم بر محرمش که از کودکی تا اکنون یادش ما را رهــــا نمی‌کند.

سلام می کنیم بر حسین(ع) از دل تاریکی های شب های عاشورای کودکی مان تاکنون که عشقش اسیرمان کرده است.

سلام می کنیم و بر غربت و قرابت حسین(ع) از مدینه تا کربلا.

سلام می کنیم بر حال و هوای محرم که با همه فرق می کند.

سلام بر شه مظلوم عالم.

سلام بر دل های شوریده از عشق حسین(ع).

سلام بر نواهای دل انگیز یا حسین(ع).

سلام بر سینه های سوخته از عشق حسین(ع).

سلام بر لبِ تشنه ی حسین(ع)، که تشنه ی آب نبود، تشنه ی لبیک بود.

سلام بر شبی که حسین(ع) وداع کرد با آن هایی که مرگ را واهمه داشتند.

سلام بر عزاداران حسین(ع)که راه او، هم عزادار می خواهد و هم پیرو.

و ما عزای حسین (ع) را برای لبیک به ندای «هل من ناصر ینصُرُنی» ابا عبدالله است که برپا می کنیم...

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۹:۴۷
دریغا