.

.

دست ها، خالی... چشم ها، بارانی... و گام ها، پر از امید...
هر سه، در یک دلِ مجنون، بی قرار و شیدا...
مقصد: کوی لیلا...
به بهانه ی دیداری که تا ابد، مژده اش رهایی از روز آخر است...
آن روز که؛ همه نه در خیال و رویا، بلکه در حشر گِرد آمده اند به عزمِ تماشا...
و در روز بلندِ تنهایی...
اینجا، همان بهشت امنِ من است که وعده داده ای...
و تمام دنیای دلتنگی ام این روزها، به نظری از تو بند است،
و من دلــ را بسته ام؛ به تار مویی از نگاهت...
که نگاهت،
صراط روشن است و رستاخیز بی خوف

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی
سایت تبادل لینک - سایت تبادل لینک

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

بعد از تو عاشقِ یلدا شدن کار سختی نیست
بی‌ تو هر شب زمستان و هر شب پر از سرماست
و نبودنِ تو عجیب شبیهِ بودن‌هایِ ماست
پناه میدهم به تو که این شب یلدا تنهایی
خودم هزار شبِ یلدا تنها بوده ام
فرخنده باد این شبِ دیماه

بیائید تا در بلندترین فرصت شبانه از هزار رنگی پاییز به یک رنگی زمستان برسیم

 

 

 

میخواهم شب یلدا دست دلم را بگیرم و در این شب طولانی ،

بروم به «حرم»!
تا صبح قدم بزنم در صحن و سرای امام رضا و یک شب سرد زمستانی را در جوار خورشید آسمان هشتم ، به گرمی سر کنم!
یلدای امسال میخواهم دید و بازدیدی با امام رئوف داشته باشم.

من بروم تا او هم بیاید.من سلام بدهم و او جواب دهد.

«السلام علیک یا علی بن موسی الرضا»
یلدایتان خوش!

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۳ ، ۱۸:۳۳
دریغا

فلک را رکن ارامش شکسته
زمین از اشک غم ، در گل نشسته
ملائک جمله در جوش و خروشند
خلایق جمله از ماتم خموشند

_____________________

غمی در سینه ام می جوشه امشب
چراغ آسمون، خاموشه امشب
گمونم پیرهنِ مشکیشو، زهرا (علیهاالسلام)
به جای مادرش، می پوشه امشب!

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۳ ، ۲۲:۰۷
دریغا

 

 مشکل ما در فهم زندگی ست...
لذت بردن را یادمان ندادند!
همیشه در انتظار به پایان رسیدن روز هایی هستیم که بهترین روزهای زندگیمان را تشکیل می دهند... مدرسه...دانشگاه...کار...
حتی در سفر همواره به مقصد می اندیشیم , بدون لذت از مسیر!!
غافل از اینکه زندگی همان لحظاتی بود که می خواستیم بگذرند...
انگار حتما باید آسمان به زمین بیاید یا باید اتفاق خاصی بیفتد یا معجزه ای رخ دهد تا از زندگی لذت ببریم!!!
گاهی آنقدر در روزمرگی غرق می شویم که فراموشمان می شود ساده ترین داشته های ما شاید آرزوی فرد دیگری باشد...
عده ای از امر و نهی پدر کلافه می شوند و بعضی در آرزوی شنیدن صدای پدر...
عده ای از باب میل نبودن غذا به جان مادر غر می زنند و بعضی در حسرت صدا کردن نامش و شنیدن جواب...
همیشه شاکی هستیم انگار!
از گرما می نالیم
از سرما فرار می کنیم
در جمع از شلوغی کلافه می شویم
در خلوت از تنهایی بغض می کنیم
تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم
آخر هفته هم بی حوصلگی مان را گردن غروب جمعه می اندازیم!!

هی فــــلانی...
زنــــــدگی شاید همین باشد!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۳ ، ۲۱:۵۶
دریغا

دنیا تیره و تار شد

و شهر سیاه پوش ؛

میدانی ؛ آخر  آفتاب را به خاک و خون کشیده بودند ...

چهل روز، نه ؛ چهل شب از آن واقعه گذشت. اربعین حسینی بر همگان تسلیت باد

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۳ ، ۱۷:۵۲
دریغا