.

.

دست ها، خالی... چشم ها، بارانی... و گام ها، پر از امید...
هر سه، در یک دلِ مجنون، بی قرار و شیدا...
مقصد: کوی لیلا...
به بهانه ی دیداری که تا ابد، مژده اش رهایی از روز آخر است...
آن روز که؛ همه نه در خیال و رویا، بلکه در حشر گِرد آمده اند به عزمِ تماشا...
و در روز بلندِ تنهایی...
اینجا، همان بهشت امنِ من است که وعده داده ای...
و تمام دنیای دلتنگی ام این روزها، به نظری از تو بند است،
و من دلــ را بسته ام؛ به تار مویی از نگاهت...
که نگاهت،
صراط روشن است و رستاخیز بی خوف

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی
سایت تبادل لینک - سایت تبادل لینک

فردا....

يكشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۲۱ ب.ظ

من آنقدر امروز و فرداهای نیامدن را دیده ام

 که دیگر هیچ وعده بی سرانجامی

 خواب و خیال و آرزوهایم را آشفته نمی کند

 حالا یاد گرفتم که فراموشی،

 دوای درد همه نداشتن ها

 نخواستن ها

 و نیامدن ها است

 یاد گرفتم که از هیچ لبخندی

 خیال دوست داشتن به سرم نزند!

 یاد گرفتم که بشنوم تا فردا

 و به روی خودم نیاورم

 که فرداها هیچ وقت نمی آیند . . .


موافقین ۲ مخالفین ۱ ۹۲/۱۰/۲۹
دریغا

نظرات  (۱)

۳۰ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۲۰ لیلا ادیبی
این واقعیت تلخ زندگی امروز همه ماست...
زندگی میکنیم که فقط بگذره:(