.

.

دست ها، خالی... چشم ها، بارانی... و گام ها، پر از امید...
هر سه، در یک دلِ مجنون، بی قرار و شیدا...
مقصد: کوی لیلا...
به بهانه ی دیداری که تا ابد، مژده اش رهایی از روز آخر است...
آن روز که؛ همه نه در خیال و رویا، بلکه در حشر گِرد آمده اند به عزمِ تماشا...
و در روز بلندِ تنهایی...
اینجا، همان بهشت امنِ من است که وعده داده ای...
و تمام دنیای دلتنگی ام این روزها، به نظری از تو بند است،
و من دلــ را بسته ام؛ به تار مویی از نگاهت...
که نگاهت،
صراط روشن است و رستاخیز بی خوف

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی
سایت تبادل لینک - سایت تبادل لینک

ღان الله بالناس لرئوفٌ رحیمღ

جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۱ ب.ظ

گاهی وقت ها هست که خدا می آید پایین، کنار بنده اش مینشیند، گره ِ بغض هایش را باز می کند و دانه دانه ی اشک هایش را پاک، و دم گوشش زمزمه می کند: غصه نخور بنده ام، و عسى أن تکرهوا شیئا و هو خیر لکم وعسى أن تحبوا شیئا و هو شر لکم ..

و چقدر بعدترش، که به این آیه ایمان آوردی، دلت می خواهد سر در بغلش پنهان کنی و گریه کنی که انقدر خدای خوبی ست و تو دیر فهمیدی؛ نفهمیدی!

 



 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۲
دریغا