.

.

دست ها، خالی... چشم ها، بارانی... و گام ها، پر از امید...
هر سه، در یک دلِ مجنون، بی قرار و شیدا...
مقصد: کوی لیلا...
به بهانه ی دیداری که تا ابد، مژده اش رهایی از روز آخر است...
آن روز که؛ همه نه در خیال و رویا، بلکه در حشر گِرد آمده اند به عزمِ تماشا...
و در روز بلندِ تنهایی...
اینجا، همان بهشت امنِ من است که وعده داده ای...
و تمام دنیای دلتنگی ام این روزها، به نظری از تو بند است،
و من دلــ را بسته ام؛ به تار مویی از نگاهت...
که نگاهت،
صراط روشن است و رستاخیز بی خوف

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی
سایت تبادل لینک - سایت تبادل لینک

آدم‌ها عطرشان را با خودشان می‌آورند

جا می‌گذارند و می‌روند‌‌

آدم‌ها می‌آیند و می‌روند

ولی توی خواب‌هایمان می‌مانند‌

‌ آدم‌ها می‌آیند و می‌روند

ولی دیروز را با خود نمی‌برند‌‌

آدم‌ها می‌آیند خاطره‌هایشان را جا می‌گذارند و می‌روند‌‌


آدم‌ها می‌آیند تمام برگ‌های تقویم بهار می‌شود می‌روند

و چهار فصل پاییز را با خود نمی‌برند‌‌


آدم‌ها وقتی می‌آیند موسیقی‌شان را هم با خودشان می‌آورند

و وقتی می‌روند با خود نمی‌برند‌‌


آدم‌ها می‌آیند و می‌روند

ولی در دلتنگی‌هایمان‌‌ شعرهایمان‌‌

رویای خیس شبانه‌‌مان می‌مانند‌‌‌ 

جا نگذارید هر چه می‌آورید را با خودتان ببرید‌

به خواب و خاطره‌‌‌ی آدم برنگردید .....

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۲۰
دریغا