باز دلم به غوغای نسیم خوش رحمت از نگین درخشان قم ، هوائی گشته ...
باز دلم دیوانه وار به در دیوار قفس می کوبد تا منفذی بیابد ...
باز دلم چون چراغ خاموشی خود را به نور منیره مقدسی جلا می دهد .
باز دلم غم و درد را بر باد نسیان سپرده و گوئی دست رحمتی در این دیار غربت سرمازده ، یافته است .
باز دلم به سان پرنده ای آسیمه سر ، از بند و اسارت سینه ملول خویشتن گریخته ، به سوی کویری که به فیض حضور کریمه ی اهل بیت(س) به دریای عشق مبدل گشته ، پر می کشد .باز دلم وز شور و شوق بهار ، در کویر خویشتن بارانی می شود .
کمالات معنوی فاطمه معصومه(س):
کمال و شخصیت انسان بستگی به علم و پاکی او دارد. انسان هر قدر در این راستا پیش رود، کاملتر و ممتازتر خواهد بود. حضرت فاطمه معصومه(س) از جمله زنان بسیار نادری است که بیشترین بخش از فروغ جاودان و نور ولایت را دریافت کرد و توانست خودش را در کمالات معنوی، همسان و همانند چهارده معصوم(ع) بسازد. بنابراین او یک بانوی عادی نیست بلکه از بانوان بسیار ارجمند و جلوه بسیار تابان آل محمد(ص) است. برای او بخصوص از امامان معصوم(ع) زیارتنامه نقل گردیده و در شان پاداش زیارت او مطالب بسیار ارجمندی گفته شده است. از جمله امام صادق(ع) فرمود: من زارها و جبهتاله الجنه: «کسی که او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می گردد.» کمالات آن حضرت در حدی است که از فرازهای زیارتنامه اش که از حضرت رضا(ع) نقل شده، به دست می آید که او دختر روح و جسم پیامبر اکرم(ص) و حضرت زهرا(س) و امامان معصوم(ع) است. درباره فضیلت زیارت حضرت معصومه(س) روایات فراوانی از پیشوایان معصوم رسیده . از جمله، هنگامی که یکی ازمحدثان برجسته قم، به نام «سعدبن سعد» به محضر مقدس امام رضا(ع) شرفیاب می شود، امام هشتم خطاب به ایشان می فرمایند: «ای سعد! از ما نزد شما قبری است.» سعد می گوید: فدایت شوم! آیا قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر(ع) را می فرمایید؟ می فرمایند: «آری، هر کس او را زیارت کند، در حالی که به حق او آگاه باشد، بهشت از آن اوست. یکی از ویژگی های حضرت معصومه(س)، ورود زیارت نامه ای از سوی معصومان(ع) درباره ایشان است که پس از حضرت فاطمه(س)، او تنها بانوی بزرگواری است که زیارت ماثور دارد. بانوان برجسته ای چون: آمنه بنت وهب، فاطمه بنت اسد، خدیجه بنت خویلد، فاطمه ام البنین، زینب کبری، حکیمه خاتون و نرجس خاتون که هیچ شک و تردیدی در مقام بلند و جایگاه رفیع آنها نیست، هیچ کدام زیارت ماثور از سوی معصومان(ع) ندارند و این، نشان دهنده مقام والای این بانوی گرانقدر اسلام است.
جان کلام: حضرت فاطمه معصومه(س) بانویی بهشتی، غرق در عبادت و نیایش، پیراسته از زشتی ها و شبنم معطر آفرینش است. شاید یکی از دلایل معصومه نامیدن این بانوی جلیل القدر، آن باشد که عصمت مادرش حضرت زهرا(س) در او تجلی یافته است.
+برای عرض ارادت به حضرت، دعوتید به جشنواره ی ملی وبلاگ نویسی دختر آفتاب
هزار ساعت عشق بود و
یک بوسه ی یواشکی !
الان هزار ساعت بوسه ی علنی هست !
ولی دریغ از یک لحظه عشق ...
******************************
بیا تا قدر هم دیگر بدانیم
که تا ناگه ز یک دیگر نمانیم
چو مومن آینه مومن یقین شد
چرا با آینه ما روگرانیم
کریمان جان فدای دوست کردند
سگی بگذار ما هم مردمانیم
فسون قل اعوذ و قل هو الله
چرا در عشق همدیگر نخوانیم
غرضها تیره دارد دوستی را
غرضها را چرا از دل نرانیم
«سلام بر تو ای دختر ولی خدا، سلام بر تو ای عمه ولی خدا، سلام بر تو ای دختر موسی بن جعفر علیه السلام»!
ما خستگان و راه ماندگان طریق عشق، به شفاخانه تو پناه آورده ایم تا به آیین کرامت، از دریای شفاعت سیرابمان کنی!
معصومه جان! بغض دلتنگی در هوای بارانی چشم هامان شکسته شده است . یاد بانوی تنها کوچه های مدینه، صبر از کف احساسمان برده است و برای زیارت قبر پنهان مادر مظلومه ات، تاب نداریم. پس به سایه امن حرم تو می شتابیم تا در کنج خلوت حریمت آرام بگیریم.
ای خواهر کریمه رضا علیه السلام! چقدر گلدسته های حرم تو، به آستان آسمانی رضا علیه السلام نزدیک است! انگار طنین صدای او، هر لحظه در هوای قلب هایمان می پیچد که: «هرکس معصومه علیهاالسلام را در قم زیارت کند، گویی مرا زیارت کرده است» .
************************************
+برای عرض ارادت به حضرت، دعوتید به جشنواره ی ملی وبلاگ نویسی دختر آفتاب
عید فطر ـ پایانی برای شروع
به نماز میایستم و پنج تکبیر میزنم بر دنیا و هر آنچه مرا از نوازش نسیم رحمتت دور میسازد. میخواهم حسنختام میهمانیات، ابتدای آشنایی تازهام با تو باشد.
اکنون به مدد عبورم از باغ صیام، عطر گلهای تازه عبودیّت را آنچنان در سر دارم که بیدارتر از همیشه، میبینمت. چه شیرین است طعم میوههای آسمانی تو، آن هنگام که دست بر قنوت نماز عید بر میداریم و تو را زمزمه میکنیم: «اَنْ تُدْخِلَنی فی کُلِّ خَیر...»
«دارد به خنده چشم جهان باز میشود یعنی که عید فطر تو آغاز میشود»
صبح که با عود و اسپند عید به سراغم آمد، تنم روشنتر از همیشه به استقبالِ خدا رفته بود؛ یا نه، خدا با آن لبخند همیشگیاش که جان مشتاقِ مؤمنین را نوازش میدهد، مرا به خود خوانده بود.
پاهایم طوری در مصلا میرفتند که انگار از آنِ خودم نبودند. در شادیِ سرزنده ارواحی به وجد آمده بودم که یک ماه، در بزرگترین ضیافتِ آسمان، رنگ و روی ملکوتیشان گُل کرده بود.
نماز عید فطر را که تکبیر گفتند، بعد از آن صفهای طویل که از جنس بلوریترین آدمیان بسته شد، ملائک بودند که تا هفت آسمان قامت میبستند.
در نمازی چنین باشکوه، آن لحظه که دستهایم به دستگیره شفاف قنوت آویخته بود، گویا بهشتیترین دقایقم، بر گستره زمینِ خاکی میگذشت! با نوای موزون جنتیان میخواندم؛ با کلماتی که در نابترین لحظه ایمان، تراوش کرده بودند: «أللَّهُمَّ أَهْلَ الْکِبْرِیاءِ وَ الْعَظَمَةِ، وَ أَهلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلَ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ...».