مشهد الرضا یا کربلا؟!
دوباره سر تا سر صحن هایت لباس عزا برتن دارند وحرم انگار حالی دیگردارد !!!
نمیدانم چرا حس می کنم فقط یک قدم دیگر تا کربلا فاصله دارم ...
مگر نه این است که تو حج وکربلای فقرایی !
ای پهناترین آبی دربا ،محرم در حرمت حال وهوای دیگری دارد،اینجا می توان حسین را حس کرد .
صدای گریه ی علی اصغر امان را از دل رباب برده است ...
اینجا عشق را میتوان معنا کرد !!!اینجا داغ دل تازه می شود،اینجا دل که کربلایی می شود غصه بی اندازه می شود ...
اینجا شرمندگی در چشمان عباس موج می زند ...
-حرمت چه دل را هوایی میکند ...
مشهدالرضا یا کربلا ؟؟؟
عاشق که باشی برای دلدادگی ،اینجا وآنجا فرقی نمی کند .
صدای عزاداران حسین می آید ،عده ای از باب الجواد وارد می شوند وعده ای از باب الرضا!
آخ که چقدر حسینی شدن زیباست آن هم اینجا زیر نگاه تو .
در گوشه ی صحنت آنجا که سیل جمعیت گرداگرد سقاخانه ات برای نوشیدن جرعه ای آب حلقه زده اند وحسین حسین می کنند می توان صدای العطش العطش بچه های رباب را شنید .
عده ای کودکان چند ماهشان را لباس سبز پوشانده اند وروی دو دست بالا آورده اند تا به رباب بگویند همه این بچه ها فدای لب تشنه ی علی اصغرت .
عده ای هم چادر های خاکیشان را به روی صورت انداخته اند و برای دل زینب گریه می کنند .
-آسمان هم چه دلگیر است امروز !!!
السلام علیک یا ابا عبدالله بابی انت وامی یا سیدی ومولای !!!
صدایی مرا به سوی خود می خواند:
مراسم سینه زنی ابا عبدالله(ع)،رواق امام خمینی (ره) ......................