سخن نخست
بهار می آید؛ با پیاله های پاکیزه باران و عیدانه رستن ؛ و می شوید غبار سرما و خمودگی را .
زمین ، دروازه های زیستن را می گشاید و ما ، آراسته و زلال ، به استقبال آفتاب می رویم .
دل هایمان ، خجسته این همه مبارک باد و گام هایمان ، مصمم و امیدوار ، می روند تا پیک مهربانی و صمیمیت باشند ، تا خانه های دوستی ، با نفس های تبریک و مهر ، پیوند بخورد و دستان عشق ، زنگار بشوید از هرچه بی تپشی و سکون .
شهر ، لبخند می زند چهره ی مهربان بهار را و عابران که دل تکانده اند از گرد و غبار ناراستی ، دست در دست نسیم ، رهسپار جشن طبیعت می شوند .
بهار می آید و ما وسعت روشنایی را به شور می نشینیم...
بوی بهار، در لا به لای برگ ها می پیچد. عطر سوسن، هوای صبحگاهی را مست میکند.
میخک، رز و محمدی، بوی زندگی و تازگی را میان باغچه می پراکنند.
نسیم خوش بهاری، طبیعتی تازه را نوید میدهد.
برگ ها جان میگیرند و چشماندازی سبز، از پس پنجره های گشوده، جلوه گری می کند.
سفره های سخاوت و یک رنگی، پهن میشوند. بوی سبزه در فضای رنگارنگ سفره می پیچد.
عطر سیب های سرخ، جای دیگری میان این همه، باز میکند.
دل های یکرنگ و باصفا، آماده میشوند تا به ثانیه های تازه زندگی وارد شوند.
تیک تاک ساعت، فضای پر سکوت خانه را پر میکند.
چیزی به ثانیه های آغازین سال نو نمانده است.
یک سال گذشت و واپسین ثانیه، فاصله میان زمان ها را دو نیمه کرد.
«یا مقلب القلوب و الابصار،
یا مدبر اللیل و النهار،
یا محول الحول و الاحوال،
حوّل حالنا الی احسن الحال.»
چشم ها به روشنی باز میشوند و دل ها به یکدیگر نزدیک،
و قلب ها آرامش دوباره می یابند در حلول سال نو و دل گرم به آتیه های مهربانی و صفا میشود.
احساس بهار، نیلوفرانه بر اندام طبیعت می پیچد و زمستان کوچ میکند...
میشه خواهش کنم یه چندتا برنامه ی شاخص که ب مناسبت
هفته ی هلال احمر بشه در سطح استان اجرا کرد رو پیشنهاد
بدین؟! ممنون میشم! منتظر نظرتون هستم ...