روزهای روشن در راه...
سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۵۴ ق.ظ
هر سال که از راه می رسد،
روزهایم نو می شوند و دلم کهنه ی عشقت...
و مرا زبانی نیست در شرح پریشانی و حیرت اندوه بار روزگاران بی تو؛
اما خوب می دانم که این روزهای شکوفه های سپید،
و برگ های سبز امید،
فردای آمدنت را می دهند نوید...
و من چشم بر راهم...
چشم به راهی که، گرفتار ابتدای زمین است و انتهای نگاهش آسمان را می جوید...
و نغمه ی دلش می گوید، ای روزهای روشن در راه ...
حیرانی و دلتنگی زمین و ما زمینگیران را دریابید...
۹۳/۰۱/۱۲