السلام بر تو ای عبد صالح خدا..
پنجشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۱۱ ب.ظ
السلام بر تو ای عبد صالح خدا
این آخر سالی می دانی چه غوغایی توی دلم است
در پرونده ی همه ی جمعه های رفته ام
یک گل نرگس پژمرده به یادگار گذاشتم
و شمع عمرم آب شدنم رابه نظاره ی چشمانت سپرد
آه از بی تابی های بی دلیل
آه از غم های بی پایان
و آه از غصه های انتهای شادی
همان شادیها که تو را کم دارد
دلم را به هوهوی بادهای هنگام غروب سپردم
تا از کسالت ابرهای مردد از گرفتن باران برهد
و همراه شود هرجا که تو خواسته ای بارانیش کنی
از شهر خسته ام
از خانه نیز
و از خود
که اینچنین بی تو بودن ها را تحمل می کند
اللهم عجل لولیک الفرج
مولای من
دیگر نگارمن بیا
و از دل خود آینه باران کن همه ی
دلهای کدر شده ی غبارگرفته را
تو خانه تکانی کن
این شیشه ی زنگار گرفته ی قلوب را
دیگر نگارمن بیا
و از دل خود آینه باران کن همه ی
دلهای کدر شده ی غبارگرفته را
تو خانه تکانی کن
این شیشه ی زنگار گرفته ی قلوب را
۹۲/۱۲/۲۲
پای دلم لنگ می زند
و در کنار پنجره انتظار
محو تماشای خورشیدی می شود که سالها در پس ابر پنهان مانده
می دانم
این جدایی سهم دل من است اما...
این روزها دلم بی هوا ، هوای تو را می کند
یا صاحب الزمان(عج)