صداقت
ای کاش................................
شب و روز ،قهر و آشتی ، گریه و خنده ،غم و شادی و... در پی هم می آیند
و می روند .روزگاری در کوچه پس کوچه های زندگی بوی عاطفه به مشام
می رسید و محبت رایگان تقسیم می شد، خنده ها از صداقت بر روی لبها
جاری بود و حرفهای مردمان بوی طعنه نداشت ،شکوه ها فقط برای ساعاتی
در کنج دل بود و زود پاک می شد و...........
اما امروز دیگر از این ها خبری نیست یا اگر وجود دارند باید به زحمت بدست آورد.
امروز بهار دیگر آن طراوت و سر سبزی خود را ندارد و برف هم سفیدی خود را !
امروز از جور نامردیهای زمانه برگ درختان زرد و گل های شکوفه پرپر
می شوندمهر و محبت را باید به بهایی گزاف خرید که دیگر رنگی ندارند
؛ امروز غبار غم بر دلهایی که روزی عاشقانه و از سر صداقت عشق
می ورزیدند نشسته و دلها در سکوت و بی صدامی شکنند. صداقت
دیگر رنگی به رخ ندارد و انسان در این آوردگاه با خود می گوید: ای
کاش ،ای کاش می شد...ای کاش دیگر وعده های دروغین نبود
، ای کاش دروغ و ریا نبود
، کاش صداقت و یکرنگی وجود داشت ، کاش خنده ها از روی صداقت
بود و هزاران کاش........