.

.

دست ها، خالی... چشم ها، بارانی... و گام ها، پر از امید...
هر سه، در یک دلِ مجنون، بی قرار و شیدا...
مقصد: کوی لیلا...
به بهانه ی دیداری که تا ابد، مژده اش رهایی از روز آخر است...
آن روز که؛ همه نه در خیال و رویا، بلکه در حشر گِرد آمده اند به عزمِ تماشا...
و در روز بلندِ تنهایی...
اینجا، همان بهشت امنِ من است که وعده داده ای...
و تمام دنیای دلتنگی ام این روزها، به نظری از تو بند است،
و من دلــ را بسته ام؛ به تار مویی از نگاهت...
که نگاهت،
صراط روشن است و رستاخیز بی خوف

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی
سایت تبادل لینک - سایت تبادل لینک

به مناسبت روز خبرنگار؛ ارزش نوشته در دست کیست؟

پنجشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۵ ق.ظ

 کاش نوشته ها قیمت داشتند و می توانستیم ارزش شان را از قیمت شان بفهمیم. در جامعه ای که قیمت هر چیز نشانگر ارزش آن است چه خوب بود نوشته های با ارزش هم قیمت داشتند.

صاحبان چیزهای باارزش یا همان گرانقیمت خودمان! افراد باارزشی میان همه محسوب می شوند ولی آیا نویسندگان نوشته های باارزش هم ارزش چیزی که می نویسند را دارند؟، البته بهتر است بگوییم آیا ارزششان دیده می شود؟ زیرا هر نویسنده ای ارزش نوشته اش را خلق می کند و این ارزش از تفکر نویسنده بر مطلب القا می شود ولی آیا ابزاری برای دیدن این ارزش وجود دارد؟

خیلی ها می نویسند و خیلی ها می خوانند ولی آیا کسی هست که خواندن را واقعاٌ بلد باشد؟ همان گونه که خوردن غذایی خوشمزه ما را ناگزیر به تشکر کردن از آشپز آن غذا می کند آیا این حس پس از خواندن نوشته ای باارزش هم در ما ایجاد می شود، و آیا ابزاری مانند خوشمزه بودن در نوشته هم وجود دارد که بتوانیم با آن ارزش نوشته ای را که می خوانیم بسنجیم؟ بدون شک هر خواننده ای از خواندن نوشته ای خاص لذت می برد و یا امکان دارد تفاوتی در رفتارش ایجاد نشود و در شرایط حادتر امکان دارد نسبت به نوشته ای که خوانده است عکس العمل منفی نشان دهد ولی آیا هر عکس العمل منفی از جانب خواننده تعیین کننده ارزش نوشته است؟ خواندن جزئی جدا نشدنی از زندگی همه ی ماست ولی آیا تا کنون به این فکر کرده ایم که نوشته ای که می خوانیم چگونه نوشته شده است؟ همان گونه که بدنبال دستور پخت غذایی هستیم که باب میلمان بوده!

ارزش هر نوشته ای زائیده ذهن نویسنده  آن است و ارزش آن معیار سنجش خاصی ندارد و هرکس بنا به نیاز و برداشت ذهنی خود از آن استفاده کرده، به آن فکر می کند و در نهایت مدتی بعد آنرا فراموش می کند. خیلی ها بدنبال خلق نوشته ای ماندگارند ولی خلق چنین نوشته ای امکان پذیر نیست جز اینکه نویسنده و خواننده نوشته را بگونه ای در ذهن خود بگنجانند که از هم انتظار دارند، کمی پیچیده شد! به زبان ساده تر: "نویسنده نوشته ای بنویسد که خواننده انتظار خواندن آنرا دارد و در مقابل خواننده مطلبی را از نوشته برداشت کند که نویسنده در پی آن است." این ساده ترین راه مقبولیت یک نوشته است ولی هر نویسنده ای در پی آن نیست زیرا هدفی که هر کس در سر دارد با هدف افراد دیگر زمین تا آسمان متفاوت است و نمی شود نوشته را در مسیری جلو برد که ایده آل خواننده ای باشد که در پی نکته ای خاص است و وقتی بدان می رسد احساس خشنودی و رضایت از نوشته به وی دست می دهد.

البته می شود چنین کاری کرد ولی به قیمت از دست رفتن هویت قلم! واین همان نکته ای است که می خواستم به آن اشاره کنم، "هویت قلم" ارزش گذاری هر نویسنده به نوشته اش است که محتوای نوشته را تبیین می کند و این محتوا در چارچوب هویت قلم نویسنده شکل می گیرد. با حفظ هویت قلم هر نویسنده ای می تواند به نوشته اش ارزش نهد. این ارزش شاید به قیمت عدم مقبولیت نوشته در بین عده ای کثیر باشد ولی مسیری را در روند نوشته هر نویسنده رقم می زند که طی کردن صحیح آن همان قیمتی را به نوشته خواهد داد که در پی آنیم. البته رسیدن به این مرحله راهی دشوار دارد و بارها شده برای کسب ارزش هایی کاذب و گذرا این هویت جای خود را به نوشته ای بی روح و سرد داده است. ولی درک ارزش نوشته و سعی برای حفظ آن از جانب خود نویسنده در درجه  اول مهم ترین عامل در ارزشمند شدن آن است.

روز خبرنگار مبارک...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۱۵
دریغا

نظرات  (۵)

بسیار عالی
مثل همیشه
پاسخ:
ممنون از لطف شما
ممنون از پیام شما دوست عزیز وبلاگ خواندنی دارید
پاسخ:
سپاس از لطف و محبت شما ++
بسیار زیبا و حقیقتا هم همین هست
تبریک و ارزوی سربلندی برای همه خبرنگاران
پاسخ:
تبریک به شما و ممنون از محبت شما+
تبریک میگم این روز را به شما و همه خبرنگاران
تقدیم به شهدای خبرنگار


"خبرنگاران بهشت"

پای ثابتِ حرف هایم تویی...
میگذارمت کنار آینه ی غبار گرفته ی ایام، تا چند صباحی خود را غرق کنم در ازدحام دنیا، تا شاید روزی مانند تو، کبوتری شوم و بال بگشایم به آسمان ها و از رویای دل صاف کردن بنویسم و برسم به زمین زندگی انسان، آنجا که پر از "خبر" های تازه ی آفرینش است...

و هر روز از مهربانی های بی پایان تو بنویسم و بشوم "خبرنگار" نعمت های تو...

اصلا می خواهم از خود تهی شوم و دل را پرواز دهم به پهنه ی لایتناهی امواج خبر!

مثل تو که به پاس آزادی روح کلمه ها در قلم سبزت،خبرنگارِ سپهر آبی بهشت شدی...

نیت کرده ام پرم و بال خسته را بکوم به دسته ی قلمی لرزان، و واژه های محبوسِ در اسارت را جاری کنم روی سپیدی صفحات و حرف هایی را بنویسم که بیشتر به کار بشر می آید...

مپرس چرا قلم این حرف ها را نوشت! که نگارش واژها، تنها رسالت قلم نیست، که هر قلمی که از تو و برای تو ننویسد اصلا قلم نیست...

روزت مبارک
پاسخ:
سپاس از لطف شما تبریک و آرزوی بترینها