.

.

دست ها، خالی... چشم ها، بارانی... و گام ها، پر از امید...
هر سه، در یک دلِ مجنون، بی قرار و شیدا...
مقصد: کوی لیلا...
به بهانه ی دیداری که تا ابد، مژده اش رهایی از روز آخر است...
آن روز که؛ همه نه در خیال و رویا، بلکه در حشر گِرد آمده اند به عزمِ تماشا...
و در روز بلندِ تنهایی...
اینجا، همان بهشت امنِ من است که وعده داده ای...
و تمام دنیای دلتنگی ام این روزها، به نظری از تو بند است،
و من دلــ را بسته ام؛ به تار مویی از نگاهت...
که نگاهت،
صراط روشن است و رستاخیز بی خوف

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب
سایت تبادل لینک - سایت تبادل لینک

خاطرات خیلی عجیب هستند...

پنجشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۴۹ ب.ظ

خاطرات خیلی عجیب هستند،

گاهی اوقات می خندیم به روزهایی که گریه می کردیم،

و گاهی گریه می کنیم به یاد روزهایی که می خندیدیم!

هاروکی موراکامی

 

 

یادتون میاد نوشت

یادتونه : یاد اون روزها بخیر بزرگترین آرزومون داشتن یه دوچرخه بود

یادتونه :  کیلومترهامی دویدیم بدون خستگی و...

یادتونه : چکمه های آبی و قرمز که داشتیم

یادتونه:

چقدرهفت سنگ بازی می کردیم ...

چقدر با لاستیک های کهنه دوچرخه میدوئیدیم...

یادتونه ،آن مان نماران ،توتواسکاچی ،آنی مانی .....

همه آرزوهامونوخودمون می ساختیم ....

دیگه از او ن کوچه ها خبری نیست همه اون بازیاهم فراموش شدن

یادش بخیر چه دورانی بود ...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۱/۲۷
دریغا