.

.

دست ها، خالی... چشم ها، بارانی... و گام ها، پر از امید...
هر سه، در یک دلِ مجنون، بی قرار و شیدا...
مقصد: کوی لیلا...
به بهانه ی دیداری که تا ابد، مژده اش رهایی از روز آخر است...
آن روز که؛ همه نه در خیال و رویا، بلکه در حشر گِرد آمده اند به عزمِ تماشا...
و در روز بلندِ تنهایی...
اینجا، همان بهشت امنِ من است که وعده داده ای...
و تمام دنیای دلتنگی ام این روزها، به نظری از تو بند است،
و من دلــ را بسته ام؛ به تار مویی از نگاهت...
که نگاهت،
صراط روشن است و رستاخیز بی خوف

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی
سایت تبادل لینک - سایت تبادل لینک

پشت هر خنده مادرم هزار گریه بود

چهارشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۳، ۰۴:۴۷ ب.ظ

بزرگ شدیم و فهمیدیم که دارو آبمیوه نبود …
بزرگ شدیم … به اندازه ای که
فهمیدیم پشت هر خنده مادرم هزار گریه بود و
پشت هر قدرت پدرم یک بیماری نهفته بود…
و اینک والدینمان دیگر دستهایمان را برای عبور
از جاده نخواهند گرفت و یا حتی برای عبور
از پیچ و خم های زندگی …
بزرگ شدیم و فهمیدیم که این تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم ،
بلکه والدین ما هم همراه ما بزرگ شده اند و
چیزی نمانده که بروند
و یا هم اکنون رفته اند …
خیلی بزرگ شدیم …
و فهمیدیم سخت گیری مادرم عشقش بود …
و غضبش عشق بود
تنبیه اش عشق بود
عجب دنیایی است ،
و عجیب تر از دنیا چه کوتاه است عمرمان


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۲۴
دریغا

نظرات  (۱)

۲۴ دی ۹۳ ، ۱۶:۵۵ خرید ملک در استانبول
به سلامتیه همه مادرا
پاسخ:
ان شالله